نویسنده‌: ایان باربور
ترجمه: ابوالفضل حقیری

مقدمه
جایگاه دین در عصر علم کدام است؟ امروزه چگونه می توان به خدا باور داشت؟ کدام نگرش به خدا با فهم علمی از جهان سازگار است؟ یافته‌های علم معاصر به کدام شیوه‌ها باید بر اندیشه‌های ما در باره سرشت بشری اثر بگذارند؟ چگونه می توان در آن نوع جهانی که علم عیان می‌سازد، به جستجوی معنا و هدفی در زندگی پرداخت؟
سنت دینی، فقط مجموعه‌ای از باورهای فکری یا اندیشه‌های انتزاعی نیست. شیوه زندگی برای اعضای خود نیز هست. هر جامعه دینی اشکال متمایز تجربه فردی، آیین‌های جمعی و دغدغه‌های اخلاقی خود را دارد. بالاتر از آن، هدف دین، متحول ساختن زندگی شخصی به ویژه با رهاسازی فرد از خودمحوری، از طریق تعهد به کانونِ ارادتی فراگیرتر است. با این همه، پیش فرض هر یک از این الگوهای زندگی و عمل، مجموعه‌ای از باورهای مشترک است. آن گاه که اعتبار باورهای دینی اصلی مورد تردیـد قرار می‌گیرد، دیگر وجوه دین نیز به چالش طلبیده می‌شود.

در طول قرون متمادی در غرب، داستان آفرینش و رستگاری مسیحی، محیطی کیهانی فراهم می‌آورد که زندگی فردی در آن معنا می‌یافت. این امر به مردم امکان می‌داد تا با گناه، فناپذیری و مرگ کنار آیند. این، راه کامل زندگی را ارائه می‌کرد و تحول و تغییر شخصی را تشویق می‌نمود. از دوران روشنگری به بعد، کارآیی داستان آفرینش مسیحی برای بسیاری از مردم، به ویژه از آن روی که با فهم جهان در علم نوین ناسازگار می‌نموده، کاهش یافته است. در فرهنگ‌های دیگر نیز، تغییرات مشابهی روی داده است.

بسیاری از انسان‌ها به فناوری مبتنی بر علم، به مثابه سرچشمه خرسندی و امید روی آورده‌اند. فناوری، به ما قدرت، کنترل و امید به غلبه بر بینوایی و وابستگی را داده است. اما، فناوری، به رغم تمام مزایایی که دارد، آن خرسندی شخصی یا رفاه اجتماعی را که قول داده بود، به همراه نیاورده است. در واقع، اغلب چنین می‌نماید که [فناوری] قدرتی است بیرون از کنترل ما، که با تهدید فاجعه هسته‌ای و تخریب محیط زیست در مقیاسی که قبلاً تصورناپذیر می‌نمود، همراه است.

پنج جنبه از عصر علمی ما، دستور کار این کتاب را تعیین می‌کنند:

1- موفقیت روش‌های علمی. دستاوردهای برانگیزاننده علم را بیشتر مردم می‌شناسند. حاصل تحقیق علمی، معرفت به عرصه‌های قبلاً دسترس ناپذیر علم بوده است. این که این اکتشافات به فناوری‌های قدرتمند جدیدی منتهی شده‌اند، اعتبار آن‌ها را بیشتر تأیید می‌کند. برای برخی از افراد، علم تنها مسیر قابل اطمینان به معرفت می‌نماید. از نظر آن‌ها، روش‌ها و کشفیات خاص علم، از اعتبار باورهای دینی کاسته است. افراد دیگر می‌گویند دین شیوه‌های دیگری برای دانستن دارد که کاملاً متفاوت از شیوه‌های علم است. با این همه، از آن‌ها حتی خواسته می‌شود که اگر فهم دینی از معرفت علمی متمایز است، نشان دهند که [این فهم] چقدر قابل اطمینان است. علم به مثابه یک روش، نخستین چالش با دین در عصر علم است. این موضوع بخش 1 است.

2- نگرش جدید به طبیعت. بسیاری از علوم، عرصه‌های طبیعت را به نحوی کاملاً متفاوت از آن چه در قرون قبلی تصور می‌شد، به ما نشان می‌دهند. پیامدهای جنبه‌های مهم فیزیک کوانتمی و نسبیت، نظیر عدم قطعیت در رویدادهای زیراتمی و دخالت ناظر در فرآیند مشاهده کدام است؟ اهمیت الهیاتی «مِهبانگ»، انفجار نخستینی که براساس نظریه‌های رایج اخترفیزیک، پانزده میلیارد سال قبل، انبساط جهان را آغازید، چیست؟ارتباط تبیین‌های علمی مبدأ کیهانی و تکامل زیستی، با نظریه آفرینش مسیحیت چگونه است؟ داروین، تحول طولانی و آهسته گونه‌های جدید، از جمله گونه انسان را، در اثر تغییرات تصادفی و انتخاب طبیعی، تصویر کرده است. همین اواخر، زیست‌شناسان ملکولی در مورد نقش دی.ان.ا. در تکامل و در تحول و کارکرد امروزی ارگانیسم کشفیات جالبی کرده‌اند. این کشفیات در مورد ماهیت زندگی و ذهن به ما چه می‌گویند؟ این سؤالات در بخش ئوم بررسی می‌شود.

3- عرصه‌ای جدید برای الهیات. من معتقدم که منابع اصلی باورهای دینی، به نحوی که در الهیات تنظیم می‌شوند، عبارت اند از تجربه‌های دینی و داستان‌ها و آیین‌های جامعه دینی.
اما، در دو عرصه خاص از تفکر الهیاتی باید یافته‌های علم معاصر را در نظر گرفت: نظریه سرشت انسان و نظریه آفرینش. به عوض تحویل‌گرایی که بر آن است که تمام پدیده‌ها با رفتار اجزاء ملکولی تعیین می‌شوند، من نگرشی ارتباطی و چند وجهی به واقعیت را مطرح می‌کنم.
در این نگرش، سیستم‌های به هم بسته و کل‌های بزرگتر بر روی رفتار اجزایی که در مرتبه پایین تر قرار دارند، مؤثرند. چنین تفسیری، بدیلی ارائه می‌کند، هم برای دوگرایی کلاسیکی روح و ماده (یا ذهن و جسم) و هم برای ماتریالیسم که اغلب جانشین آن شده است. خواهم گفت که الهیات پویشی، پاسخی متمایز به این سؤال ارائه می‌کند که: خدا در جهان، به نحوی که علم امروزی آن را می فهمد، چگونه می‌تواند عمل کند؟ این مباحث در بخش سوم بررسی شده‌اند.

4- کثرت‌گرایی دینی در عصر جهانی. فناوری‌های ارتباطی، سفر و به هم بستگی امروزی جهانی، پیروان ادیان مختلف جهانی را در تماس فزاینده با یکدیگر قرار داده است. در گذشته، دعاوی دینی مطلق گرایان به سرکوب، جنگ‌های صلیبی و جنگ‌های دینی منتهی شده است و هنوز هم در خاورمیانه، ایرلند شمالی و هرجای دیگر، در دشمنی‌ها نقش ایفا می‌کند. در جهانی که در آن نزاعی در آینده ممکن است به جنگ هسته‌ای فراروید، باید مسئله کثرت‌گرایی دینی را جدی بگیریم. در درون هر سنتی، تنوع عظیم عقاید نیز وجود دارد. مثلاً، نویسندگاه فمینیست، از غلبه فرض‌های پدرسالارانه در تاریخ اندیشه مسیحی انتقاد کرده‌اند و الهیدانان الهیات رهایی بخش جهان سوم به تأثیر منافع اقتصادی در تفسیر الهیاتی اشاره کرده‌اند. کثرت‌گرایی دینی، دعاوی انحصاری برای هر یک از سنن دینی یا نگرش‌های الهیاتی را مورد پرسش قرار می‌دهد. این موضوع در تمام کتاب، اما به ویژه در فصل‌های 3 و 7، مطرح می‌شود.

5- قدرت مبهم فناوری. حمایت عمومی از علم به ویژه ناشی از تمایل به کاربردهای فناورانه علم است. اما، امروزه، شواهد گسترده‌ای، نه تنها از مقیاس جدید قدرت فناورانه، که از خصلت ترکیبی اثر آن بر انسان و طبیعت، وجود دارد. کشتار هسته‌ای، تمدن نوین ما را از میان خواهد برد و تغییرات اقلیمی و قحطی‌هایی پدید خواهد آورد که می توان تصور کرد که ممکن است حتی حیات انسانی را هم تهدید نماید. مواد شیمیاییِ سمی، جنگل‌زدایی، فرسایش خاک و آلاینده‌های متعدد به همراه رشد مداوم جمعیت، جداً به محیط زیست آسیب می‌رسانند. سیاره ما، سیاره‌ای بحران زده است. رایانه‌ها، خودکارسازی و هوش مصنوعی بر روی کار، سازمان اجتماعی و تصور ما از خود، اثرات ژرفی دارند. مهندسی ژنتیک، چشم انداز تغییر ساختار و رفتار گونه‌های زنده و از جمله انسان‌ها را گشوده است. فناوری‌های بزرگ مقیاس، به تمرکز قدرت اقتصادی و سیاسی، افزایش شکاف میان غنی و فقیر در درون ملل و شکاف میان ملل غنی و فقیر کمک می‌کند.

مهار و هدایت فناوری، مستلزم ارزش‌های اخلاقی نظیر عدالت، آزادی و نظارت زیستمحیطی است. احترام به اشخاص و طبیعت، نتیجه‌ای نیست که با علم بتوان بدان دست یافت؛ خِرَد در کاربرد معرفت در جهت نیل به اهداف انسانی، محصول آزمایشگاه نیست. این موضوعات اخلاقی، موضوع جلد دوم این مجموعه، اخلاق در عصر فناوری، خواهد بود. اما نتایج برای اخلاق و برای فناوری در بسیاری از جاهای این جلد اول نیز هویداست. نگرش ما به طبیعت، بر روی شیوه رفتار ما با طبیعت اثر می‌گذارد و نگرش ما به سرشت انسانی بر فهم ما از مسئولیت انسان مؤثر خواهد بود. این دو کتاب، در کنار هم، بحثی یکی شده در بارة علم و فناوری را از یک سوی و دین و اخلاق را از سوی دیگر، ارائه خواهند نمود.

در نگاه به این پنج چالش- علم به مثابه روش، نگرش جدید به طبیعت، عرصه جدید برای الهیات، کثرت‌گرایی دینی و قدرت مبهم فناوری- اهداف من، عبارت اند از کشف جایگاه دین در عصر علم و ارائه تفسیری از مسیحیت که هم متوجه سنت تاریخی و هم متوجه علم معاصر است.